این متن را مدتی قبل از اینکه برای ثبت نام رشته اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی مراجعه کنم مینویسم. زمانی که از آزمون سمپاد قبول شده بودم عدهای را میدیدم که با شوق و ذوق وصفناشدنی تصور میکردند ۶ سال دیگر در را در بهشت زندگی خواهند کرد و اساساً بهخاطر همین وعدهها بوده که درس خوانده بودند اما من بخاطر سابقه حضور برادرم در سمپاد میدانستم چیزی که در انتظار ماست نهایتاً چیز دندانگیری نخواهد بود و گذر زمان هم نشان داد که حق با من بود. هنگامی که میخواستم تغییر رشته بدهم هم چیزهایی درباره وضعیت محل تحصیل آیندهام نوشتم و همینجا منتشر کردم که طبق تجربه شخصیم اغلب آنها درست از آب درآمدند. حالا براساس چیزهایی که شنیدم و احساسی که دارم میخواهم پیشبینی هایی درباره آنچه در دانشگاه خواهم دید بنویسم تا بعدها ارزیابیشان کنم:
۱— آنچه خواهیم دید عبارت است از یسم و بیسوادی. بیش از پنجاه درصد دانشجویان (بخصوص دخترها و کسانی که از رشته های غیر انسانی آمدهاند) هدفی جز کسب شأن اجتماعی و کورکردن چشم فلان کس و بهمان کس یا تخلیه عقدههای جنسی در دانشگاه ندارند و چون رتبهشان به پزشکی و حقوق و روانشناسی و مدیریت مالی یا رشته های تاپ مهندسی نرسیده راهی رشتههای دیگر مثلاً اقتصاد شدهاند. البته در تهران بودن دانشگاه هم نقش مهمی در ورود حضرات مستطاب به اقتصاد علامه طباطبایی دارد. به این ترتیب تصور میکنم همکلاسی های دوره دانشگاه صرفاً نسخه مدرنتر و البته مبتذلتر همکلاسیهای سال آخر دبیرستان باشند نه چیزی بیشتر.
۲— ریاضیها و تجربیها به خاطر توانیشان در حل مسائل ریاضی به انسانیها فخرفروشی خواهند کرد. اتفاقاً به همین دلیل هم ظرفیت ورودی اقتصاد از رشته انسانی را در تمام دانشگاه ها کاهش دادند و ورودی از ریاضی را افزایش. باید از همین الان به فکر تقویت پایه ریاضیم باشم تا در آینده به مشکل نخورم.
۳— در هر رشتهای طبیعتاً عده قلیلی اهل دانش باید حضور داشتهباشند تا جور بیسوادی عده کثیری شبهدانشجو را بکشند. به شخصه سعی خواهم کرد یکی از اینها باشم و هرچه میتوانم این افراد اقلیت را در دانشگاه پیدا کنم و بیاموزم و بیاموزانم. امیدوارم بین اساتید هم افراد اهل دانش واقعی را بتوانم پیدا کنم. هرچند تصور میکنم پیداکردن اساتید اهل علم بهاندازه پیداکردن دانشجویان اهل علم سخت باشد.
۴— وضعیت ی و اقتصادی جامعه به سویی میرود که دوگانه ی برانداز-مدافع نظام در جامعه تقویت شود. در این شرایط شخصاً قائل به وجود هیچ دوگانهای در جامعه و میان تمداران نیستم و به معتقدم اعمال و تهای تکتک تمداران و افراد را باید به صورت جزئی بررسی و نقد کرد. فعالیّت ی دومین اولویت من در دانشگاه بعد از کسب دانش خواهد بود. در این مسیر اگر عضویت در تشکلی به فعالیّت های من کمکی بکند یقیناً از عضویّت در آن امتناع نمیکنم. در میان اساتید هم اگر کسی سابقه اجرایی داشته باشد قطعاً تیغ نقد من دربرابر این افراد برّان خواهد بود.
پ.ن: بخشهایی از متن که درباره خودم نوشتهام آرمان و آرزوهایی هستند که تمام سعیم را برای تحققشان به کار خواهم برد و از این منظر مقداری با پیشبینی هایی که درباره دیگران انجام دادهام متفاوت اند. به امید آنکه کامیاب باشم.
درباره این سایت