۱۱۳ سال از زمان تشکیل اولین مجلس شورای ملی در ایران میگذرد. در تمام این ۱۱۳ سال کم و بیش مجلس در ایران جز مواقعی استثنایی نقشی قدرتمندتر کارامدتر یا مفیدتر از مجلس فعلی ما نداشته است. به عقیده من ۱۱۳ سال به اندازه کافی طولانی است تا بیفایدگی و ناکارامدی و اضافی بودن نهادی به نام پارلمان را در ساختار قدرت ایران به اثبات رسانده باشد. علل اصلی این ناکارامدی:
فقدان حاکمیت قانون در کشور
عدم شکلگیری فرهنگ دموکراسی و تحزب
عدم وجود تشکیلات اداری کارامد در ایران
و به عبارت دقیقتر عدم شکلگیری دولت به معنای واقعی و مدرن کلمه در ایران است
وقتی حکومت قانونی وجود ندارد چه فرقی میکند چه کسی قانونگذار باشد؟ مجلس در ایران بنگاه بزرگی برای تقسیم رانت مابین ۲۹۰ نفر حال چه این ۲۹۰ نفر نماینده واقعی مردم باشند چه نباشند.
اما درباره تحریم انتخابات:
بهتر است کمی واقعی تر به فضا نگاه کنیم. چند جنبش ملی و موفق در طول تاریخ معاصر ایران وجود دارد که این دومیش باشد:
مشروطه؟
نهضت ملی شدن نفت؟
انقلاب ۵۷؟
اصلاحات ۷۶؟
۸۸؟
براندازی جمهوری اسلامی؟!
تحریمکنندگان هیچ جایگزین مناسبی برای جمهوری اسلامی ندارند. اکثر کسانی که امروز دم از تحریم انتخابات میزنند همان هایی هستند که سال ۹۶ به رای دادند. کسانی که چهل سال است «همیشه در صحنه»های مختلف حضور داشتهاند و امروز از خواب غفلت چهل ساله بیدار شدهاند! کسانی که چهل سال است فریب امثال و جمهوری اسلامی را میخورند چه تضمینی وجود دارد فردای براندازی فریب امثال رضا پهلوی، چپ های ماریجوانایی، تجزیهطلبان و دیگر پوپولیست های احتمالی را نخورند؟
پ.ن: برای جلوگیری از سوءاستفاده از برگه رایم روی آن مینویسم "نه به برگزاری انتخابات در ایران"
درباره این سایت